هزار خورشید تابان به ترجمه خالد حسینی نشر آلوس
مریم پنج ساله بود که نخستین بار واژه حرامی را شنید. این اتفاق در یک پنجشنبه روی داد. باید چنین باشد، چون مریم به یاد آورد که آن روز سردرگم و بی قرار بود. تنها پنجشنبه ها چنین بود، روزی که جلیل در کلبه به دیدارش می آمد. برای گذراندن وقت تا آن دم که سرانجام ببیندش،گذرانی از بین علف هایی که در فضای باز موج زنان تا به زانویش می رسید، مریم از یک صندلی بالا رفته مجموعه چای خوری چینی مادرش را پایین آورد. آن مجموعه چای خوری تنها یادگاری بود که مادر مریم، ننه ، از مادر خویش داشت که وقتی ننه دو سال داشت مرده بود.
برنامه ریزی به روش بولت ژورنال به ترجمه آرش هوشنگی فر نشر آبیژ
حس میکنید همیشه مشغول و گرفتار هستید؟ نمیتوانید کارهای خود را سازماندهی کنید؟ مسئولیت های خود را فراموش می کنید؟ برای برنامه ریزی کارآمد کارهای آینده مشکل دارید؟
اگر از این مشکلات در رنج هستید، کتاب برنامه ریزی به روش لولت ژورنال بهترین روش برای ثبت سوابق گذشته، سازماندهی زمان کنونی و طراحی آینده است.
ذهن بی انتها جسم پردوام به ترجمه امیرعلی فتح الهی نشر نیک فرجام
با نگاه به گذشته، خوشحالم که کتاب ذهن بی انتها،جسم پردوام این پیشرفت ها را پیش بینی کرده است. اما من یک پیشگو نیستم. ادی شانکارا از قبل از آنچه لازم بود بدانم را به من گفته بود ما پیر میشویم و میمیریم زیرا پیر شدن و مردن دیگران را میبینیم.
یادگی این ایده به اندازه وضوح و گویایی آن متحول کننده است. چگونه شخصی می تواند چنین پیش بینی داشته باشد. هرچند که یک خردمند باشد؟
ژن های برتر (رها سازی قدرت شگفت انگیز DNA برای دست یابی به سلامتی)
کتاب درمان شوپنهاور
این موضوع اغلب مورد توجه قرار گرفته که سه انقلاب عمدهی فکری بشر، ایدهی محوریت انسان را تهدید کرده است. اول، کوپرنیک نشان داد که زمین آن مرکزی نیست که همهی اجرام آسمانی به دورش میگردند. بعد داروین روشن کرد که ما کانون زنجیرهی حیات نیستیم، بلکه مانند سایر موجودات، از تکامل اَشکال دیگر حیات به وجود آمدهایم. سوم، فروید نشان داد که ارباب خانهی خودمان نیستیم؛ به این معنا که بیشتر رفتار ما تابع نیروهایی خارج از آگاهی ماست. شکی نیست که آرتور شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی برابر فروید داشت ولی هرگز به تأثیر او اذعان نشد زیرا شوپنهاور مدتها پیش از تولد فروید، فرض را بر این قرار داده بود که نیروهای زیستشناختی ژرفی بر ما حاکمند ولی ما خود را میفریبیم و فکر میکنیم خودمان آگاهانه فعالیتهایمان را برمیگزینیم.
زندگی عالی را تجربه کنید به ترجمه فاطمه حسینی راد نشر اسما الزهرا
معامله گر منضبط به ترجمه آرش هوشنگی فر نشر آزرمیدخت
نامه های جودی آبوت به بابا لنگ دراز ترجمه حسین خداداد نشر آثار نور
جودی ابوت دختر بچه یتیمی است که با پشتیبانی مالی حامی ناشناس خود که جودی او را با نام جان اسمیت می شناسد، می تواند به دبیرستان راه یابد. او فقط یک بار سایه او را دیده است و به خاطر سایه دراز پاهای او، او را بابا لنگ دراز صدا میزند. در مقابل خوبی های حامی اش تنها کاری که باید انجام دهد این است که هر ماه برایش نامه بنویسد، بدون اینکه انتظار دریافت پاسخ نامه هایش را داشته باشد. نهایت اسمیت عاشق پاکی و سادگی جودی شده است، با وجود اختلاف سنی قابل توجه از او خاستگاری می کند و این برای جودی که از یک طرف علاقه زیادی به اسمیت دارد و از طرف دیگر در پاکی روابط بینشان غرق شده، بسیار گران می آید و به شدت می گرید ولی عشق...
بخوان، دفن نکن، بخوان به ترجمه بهنام سلحشور نشر باران خرد
بخشی از کتاب داستان ارواح، و بخشی داستان جاده ایتس. این کتاب سفری خیره کننده در گذشته و حال می سی سی پی و داستانی حماسی از امید و زندگیست.
به دنبال خانواده ای که سفرشان را از شهر ساحلی شان در کنار خلیج به سمت زندان ایتالی می سی سی پی آغاز می کنند، آواز اجساد بی گور قدرت ارتباط عاطفی و هم بستگی حافظه ی جمعی ما را به چالش می کشد.
زندگی، جنگ و دیگر هیچ به ترجمه فاطمه حسین بیگ نشر آزرمیدخت
مغز پویا به ترجمه شبنم سلطان پور نشر آزرمیدخت
هنگامی که ما به پویایی مغز فکر میکنیم، تجهیزات مدار بندی شده ی فعلی ما به طرز ناامید کننده ای برای آینده ما ناکافی به نظر می رسند. به هر حال، در مهندسی سنتی، هر چیز مهمی با دقت طراحی می شود. هنگامی که یک شرکت خودروسازی ، اسکلت یک وسیله ی نقلیه را بازسازی می کند، ماه ها به تولید موتور مناسب می پردازد.
به سوی موفقیت اثر بهرام سعید مهدوی نشر نقش نگین
کتاب ببخش هر آنچه را نمی توانی فراموش کنی!
کارت های سه در پنج را از جیم گرفتم و شروع به نوشتن مواردی کردم که نیاز به بخشش داشت؛ هر مورد روی یک کارت. تمرکز بر آنچه بین قلب و مغزم برای اولین بار رخ داده بود، لازم بود… به خاطر آوردن اشخاص و آسیب های رسیده به من، همه را روی کارت ها نوشتم و بعد کارت ها را جدا کردم.
کارت ها را یکی یکی چیدم و با این کار توانستم تمام اتفاقاتی را که به طرز عمیقی در وجودم رخنه کرده بودند، به یاد بیاورم. جیم به من گفت آن ها را روی زمین در کنار هم بچینم و بعد به من یک دسته مکعب های قرمز رنگ بزرگ تر از کارت ها داد و گفت برای هر مورد خاص، بخشش داشته باشم. در نهایت با گذاشتن هر مکعب قرمز روی هر کارت، کار بخشش را انجام دادم. گاهی احساسات اجازه نمی دهد با دستورات الهی هماهنگ شویم. من هم به همین دلیل مکعب های قرمز را روی کارت ها گذاشتم تا عمل مقدس بخشش صورت گیرد. با این کار حس کردم مانند حضرت عیسی بخشش را انجام دادم، در حالی که قبلا فکر می کردم خیلی سخت یا حتی غیر ممکن است؛ اما عیسی مسیح این کار را برایم ممکن ساخت.