نا امید به ترجمه فروزنده دولتیاری نشر نیک فرجام
یک ملکه برای دو سرزمین ، ماری استوارت به ترجمه ضیا الدین ضیایی نشر هلال نقره ای
زندگی پر فراز و نشیب ماری استوارت قرن هاست که توجه شاعران و نویسندگان را به خود مشغول کرده است. ماری استوارت، معروف به ماری اول، پس از مرگ پدرش در نه ماهگی به عنوان ملکه استکاتلند تاج گذاری کرد و به صوعمه فرستاده شد تا به طور ناشناس و با امنیت بزرگ شود و اداره ی کشور را برعهده بگیرد، اما در آنجا شناسایی و به جان او سو قصد گردید، به ناچار او را به فرانسه فرستادند و این تازه ابتدای مسیر زندگی زنیست که سرنوشت، حکومن دو سرزمین را برایش مقدر ساخته بود...
آخرین روز یک محکوم به اعدام به ترجمه پگاه فرهنگ مهر نشر یوشیتا
تمام مردم میخندند، دست می زنند و فریاد می کشند. در میان تمامی این انسان های آزاد که زندان بان ها هیچ کدام را نمی شناسند و با سرور به سمت محل اعدام می دوند، در این جمعیت سرها، که میدان را پر کرده اند، چند نفری هستند که دیر یا زود سرشان در کنار سر من در آن سبد خونین خواهند افتاد. بیش از یک نفر از آنان که برای دیدن سر من به آنجا می آیند، فردا برای سر خود روانه ی میداند خواهند شد. برای این موجودات فانی، در مکانی مشخص در میدان گرو، مکانی مهلک، تله ای وجود دارد. آنقدر می چرخند تا بالاخره به آنجا برسند.
یک مرد… به ترجمه نشمین حیدری نشر آزرمیدخت
هزار خورشید تابان به ترجمه خالد حسینی نشر آلوس
مریم پنج ساله بود که نخستین بار واژه حرامی را شنید. این اتفاق در یک پنجشنبه روی داد. باید چنین باشد، چون مریم به یاد آورد که آن روز سردرگم و بی قرار بود. تنها پنجشنبه ها چنین بود، روزی که جلیل در کلبه به دیدارش می آمد. برای گذراندن وقت تا آن دم که سرانجام ببیندش،گذرانی از بین علف هایی که در فضای باز موج زنان تا به زانویش می رسید، مریم از یک صندلی بالا رفته مجموعه چای خوری چینی مادرش را پایین آورد. آن مجموعه چای خوری تنها یادگاری بود که مادر مریم، ننه ، از مادر خویش داشت که وقتی ننه دو سال داشت مرده بود.
بخوان، دفن نکن، بخوان به ترجمه بهنام سلحشور نشر باران خرد
بخشی از کتاب داستان ارواح، و بخشی داستان جاده ایتس. این کتاب سفری خیره کننده در گذشته و حال می سی سی پی و داستانی حماسی از امید و زندگیست.
به دنبال خانواده ای که سفرشان را از شهر ساحلی شان در کنار خلیج به سمت زندان ایتالی می سی سی پی آغاز می کنند، آواز اجساد بی گور قدرت ارتباط عاطفی و هم بستگی حافظه ی جمعی ما را به چالش می کشد.
خوشه های خشم به ترجمه سیمین تاجدینی نشر آتیسا
داستانخوشه های خشم داستان مردمانی است که اجدادشان برای به دست آوردن زمین برای کشت و کار و زندگی، سالیان سال قبل با سرخپوستان جنگیده و آن ها را از بین برده اند تا بتوانند زمین هایشان را تصاحب کنند.
داستان از روزگاران خوبی خبر می دهد که این مردمان غاصب به کشت پنبه پرداخته ولی به مرور زمان و بعد از دهها سال زمین ها را نابارور کرده انمد و برای رهایی از این وضعیت و پر کردن شکم شان به بانکها برای گرفتن وام روی آوردند و در نهایت بخاطر بدی شرایط خاک و عدم بدست آوردن محصول کافی بدهکار بانک شده اند و درذ ازای آن زمین هایشان را در رهن بانک گذاشته بودند از دست داده و خود به عنوان مستاجر به کشت و کار و زندگی در زمینهایی ادامه دادند که روزی به خودشان تعلق داشت تا اینکه نمایندگان بانک به آنها اعلام کردند به جای استفاده از این افراد برای کشت و کار می خواهند از تراکتور و فقط یک راننده استفاده کنند و آن ها را به زور از زمین هایشان بیرون کردند...