مزایای منزوی بودن ترجمه معصومه تاجمیری نشر آثار امین
چارلی من نه ماه پیش بهت گفتم اون طوری بهم فکر نکنی به خاطر چیزی که الان بهت میگم. نه به خاطر کریگ. نه به خاطر این که فکر کردم عالی نیستی. فقط دوست نداشتم کسی تو خواب و خیالش عاشق من باشه.اگر کسی از من خوشش میاد میخوام که من واقعی رو دوست داشته باشه نه چیزی که تو فکرش هستم و نمیخوام فکر و خیالی رو با خودشون این ور و اون ور ببرن.
میخوام که نشونم بدی تا منم بتونمحسش کنم. میخوام بتونن هر کاری که میخوان کنار من انجام بدن و اگه کاری بکنن که من دوست نداشته باشم بهشون میگم.
نا امید به ترجمه فروزنده دولتیاری نشر نیک فرجام
هزار خورشید تابان به ترجمه خالد حسینی نشر آلوس
مریم پنج ساله بود که نخستین بار واژه حرامی را شنید. این اتفاق در یک پنجشنبه روی داد. باید چنین باشد، چون مریم به یاد آورد که آن روز سردرگم و بی قرار بود. تنها پنجشنبه ها چنین بود، روزی که جلیل در کلبه به دیدارش می آمد. برای گذراندن وقت تا آن دم که سرانجام ببیندش،گذرانی از بین علف هایی که در فضای باز موج زنان تا به زانویش می رسید، مریم از یک صندلی بالا رفته مجموعه چای خوری چینی مادرش را پایین آورد. آن مجموعه چای خوری تنها یادگاری بود که مادر مریم، ننه ، از مادر خویش داشت که وقتی ننه دو سال داشت مرده بود.