عشق سال های وبا به ترجمه فاطمه ابراهیمی نشر آزرمیدخت
عشق در سال های وبا به معنای واقعی کلمه یک داستان عاشقانه خوب است، که به جرات می توان گفت هر خواننده ای از مطالعه آن لذت خواهد برد. شیوه ی استفاده مارکز از زمان در این رمان بسیار زیبا است. مارکز ابتدا تصویری از حال را به شما نشان می دهد، بعد گذشته را مرور می کند و کم کم زمان را جلو می برد تا دوباره به زمان حال برسد و بعد به سمت آینده حرکت کند.
قدم زدن روی ماه با انیشتین به ترجمه مینا امیری نشر نیک فرجام
دارندگان حافظه ی قوی تکنیک کاخ ذهن را برای به خاطر سپردن هر چیزی استفاده میکنند.
آن ها میگویند برای داشتن حافظه ای قدرتمند به هوش ذاتی یا استعداد خاصی نیازی نیست و فقط با تمرین و تلاش مستمر،میتوان روی قدرت ذهن کار کرد و تکنیک هایی آموخت که با کمک آن ها بتوان هر داده ای را در ذهن ذخیره کرد.
ممکن است در ابتدا کار غییر ممکنی به نظر برسد، اما مسئله اینجا است که قبل از یادگیری این تکنیک ها، برای هر کسی حتی قهرمانان مسابقات و خود جاشوا نیز توان حفظ کردن تعداد زیادی صفر و یک یا ترتیب تعداد زیادی کارت غیر ممکن به نظر می رسیده است.
کافه سرای طاووس به ترجمه مرتضی عدالتی سردهایی نشر کاریز
کتاب در دو خط داستان جدا در سال های 1963 و 2001 سالی که کتاب نوشته شده تعریف میشود.
آثن فرستر دختری زیبا اما غیر قابل کنترل است و بعد از گذشتن دو سال از ازدواجش شایعه ها دوباره شروع میشوند. در سال 2001 دختر آثن فرستر، سوزانا پیکاک بعد فرار از ازدواج مشکل دارش، ارثیه ای از مادرش پیدا میکند که همان فروشگاه پیکاک است که در آنجا با دیوارهای هیجان انگیز و جادویی اش و روابط دوستانه ی جدید، وارد یک دوره ی تازه ای از زندگی اش میشود.
کتاب دختری با هفت اسم (داستان فرار دختری از کره شمالی)
فرار از کره شمالی نوشتۀ هیئون سئو لی، نگاهی فوقالعاده به زندگی در یکی از بیرحمترین و مخفی کارترین دیکتاتوریهای جهان و ماجرای مبارزه هراسآور یک زن برای فرار از دستگیری و رساندن خانوادهاش به آزادی است.
دختری با هفت اسم (The girl with seven names) در سال 2015 منتشر شد و خیلی زود جزو کتابهای پرفروش نیویورکتایمز قرار گرفت. همچنین در همان سال نامزد جایزه بهترین اتوبیوگرافی به انتخاب گودریدز شد.
هیئون سئو لی (Hyeonseo Lee) که کودکیاش در کره شمالی سپری میشد یکی از میلیونها نفری بود که در دام رژیم مخفی کار و ستمگر کمونیست روزگار میگذراندند. خانه کودکیاش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار میداد و وقتی قحطی دهه 1990 آمد او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شده است. با توجه به میزان فقر و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمیتواند چنان که میگفتند «بهترین کشور روی زمین» باشد.
کتاب ماری آنتوانت
انقلابی که ناچار بود برای پیروز شدن قلب سلطنت، سینهی ملکه ای را که ضمناً سینهی یک زن و مادر هم بود، هدف قرار دهد.
در انقلاب فرانسه از هر ابزاری برای رسواکردن ماری آنتوانت استفاده شد تا او را به زیر تیغ گیوتین روانه کنند. ولی لحن گفتارها زمانی که یک بوربون در سال 1815 بار دیگر به سلطنت فرانسه رسید، به سرعت تغییرکرد و تصویر چهرهی ماری آنتوانت با هالهی مقدّس، مزیّن و تعابیر ستایشگرانه به عمل آمد.
امّا ماری آنتوانت نه آن زن مقدّس و بزرگ مورد ادّعای سلطنتطلبان بود و نه آن زن هرجایی که دادگاه انقلاب او را به مردم معرفی کرد. او صاحب یک شخصیّت معمولی ویژهی زنان عادی بود و لذا نمیتوان او را فوقالعّاده باهوش و یا بسیار کودن نامید، ولی تاریخ برای خلق یک تراژدی تکاندهنده هرگز نیازی به یک بازیگر اصلی به عنوان قهرمان نمایش خود ندارد.
یکی از این تراژدیها و یکی از زیباترین قهرمانبازیهای ناخواستهی تاریخ، همین تراژدی ماری آنتوانت است.