بیش از حد و همیشه ناکافی به ترجمه آرش هوشنگی فر نشر آزرمیدخت
این کتاب یک تصویر روشنگرانه و معتبر درباره دونالد جی. ترامپ و خانواده مسمومی که او را ساخته است ارائه می دهد. مری ال.ترامپ که یک روانشناس بالینی آموزش دیده و تنها برادرزاده دونالد است، یک پرتوی قوی به درون تاریخچه تاریک خانواده آن ها می تاباند تا توضیح دهد که عموی او چگونه به مردی تبدیل شد که امروز سلامتی، امنیت اقتصادی و بافت اجتماعی جهان را تهدید میکند.
ترامپ: زیاده خواه سیری ناپذیر به ترجمه محمدرضا حبیبی نشر آثار برات
کافه سرای طاووس به ترجمه مرتضی عدالتی سردهایی نشر کاریز
کتاب در دو خط داستان جدا در سال های 1963 و 2001 سالی که کتاب نوشته شده تعریف میشود.
آثن فرستر دختری زیبا اما غیر قابل کنترل است و بعد از گذشتن دو سال از ازدواجش شایعه ها دوباره شروع میشوند. در سال 2001 دختر آثن فرستر، سوزانا پیکاک بعد فرار از ازدواج مشکل دارش، ارثیه ای از مادرش پیدا میکند که همان فروشگاه پیکاک است که در آنجا با دیوارهای هیجان انگیز و جادویی اش و روابط دوستانه ی جدید، وارد یک دوره ی تازه ای از زندگی اش میشود.
یک ملکه برای دو سرزمین ، ماری استوارت به ترجمه ضیا الدین ضیایی نشر هلال نقره ای
زندگی پر فراز و نشیب ماری استوارت قرن هاست که توجه شاعران و نویسندگان را به خود مشغول کرده است. ماری استوارت، معروف به ماری اول، پس از مرگ پدرش در نه ماهگی به عنوان ملکه استکاتلند تاج گذاری کرد و به صوعمه فرستاده شد تا به طور ناشناس و با امنیت بزرگ شود و اداره ی کشور را برعهده بگیرد، اما در آنجا شناسایی و به جان او سو قصد گردید، به ناچار او را به فرانسه فرستادند و این تازه ابتدای مسیر زندگی زنیست که سرنوشت، حکومن دو سرزمین را برایش مقدر ساخته بود...
کتاب دختری با هفت اسم (داستان فرار دختری از کره شمالی)
فرار از کره شمالی نوشتۀ هیئون سئو لی، نگاهی فوقالعاده به زندگی در یکی از بیرحمترین و مخفی کارترین دیکتاتوریهای جهان و ماجرای مبارزه هراسآور یک زن برای فرار از دستگیری و رساندن خانوادهاش به آزادی است.
دختری با هفت اسم (The girl with seven names) در سال 2015 منتشر شد و خیلی زود جزو کتابهای پرفروش نیویورکتایمز قرار گرفت. همچنین در همان سال نامزد جایزه بهترین اتوبیوگرافی به انتخاب گودریدز شد.
هیئون سئو لی (Hyeonseo Lee) که کودکیاش در کره شمالی سپری میشد یکی از میلیونها نفری بود که در دام رژیم مخفی کار و ستمگر کمونیست روزگار میگذراندند. خانه کودکیاش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار میداد و وقتی قحطی دهه 1990 آمد او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شده است. با توجه به میزان فقر و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمیتواند چنان که میگفتند «بهترین کشور روی زمین» باشد.