کتاب درمان شوپنهاور
این موضوع اغلب مورد توجه قرار گرفته که سه انقلاب عمدهی فکری بشر، ایدهی محوریت انسان را تهدید کرده است. اول، کوپرنیک نشان داد که زمین آن مرکزی نیست که همهی اجرام آسمانی به دورش میگردند. بعد داروین روشن کرد که ما کانون زنجیرهی حیات نیستیم، بلکه مانند سایر موجودات، از تکامل اَشکال دیگر حیات به وجود آمدهایم. سوم، فروید نشان داد که ارباب خانهی خودمان نیستیم؛ به این معنا که بیشتر رفتار ما تابع نیروهایی خارج از آگاهی ماست. شکی نیست که آرتور شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی برابر فروید داشت ولی هرگز به تأثیر او اذعان نشد زیرا شوپنهاور مدتها پیش از تولد فروید، فرض را بر این قرار داده بود که نیروهای زیستشناختی ژرفی بر ما حاکمند ولی ما خود را میفریبیم و فکر میکنیم خودمان آگاهانه فعالیتهایمان را برمیگزینیم.
کتاب شهر تو خالی
دومین قسمت مجموعه ی یتیم خانه ی خانم پرگرین بلافاصه پس از پایان اولین کتاب از سال 1940 آغاز می شود.
جیکوب و دوست جدیدش بعد از آنکه از جزیره خانم پرگرین به زحمت جان سالم به در می برند باید راهی سفر لندن، پایتخت عجیب و غریب دنیا شوند. در طول مسیر جذاب، آنها با دوستان جدید، یک نمایشگاه حیوانات عجیب الخلقه و سور پرایزهای غیر قابل پیش بینی روبرو می شوند.
کتاب ماری آنتوانت
انقلابی که ناچار بود برای پیروز شدن قلب سلطنت، سینهی ملکه ای را که ضمناً سینهی یک زن و مادر هم بود، هدف قرار دهد.
در انقلاب فرانسه از هر ابزاری برای رسواکردن ماری آنتوانت استفاده شد تا او را به زیر تیغ گیوتین روانه کنند. ولی لحن گفتارها زمانی که یک بوربون در سال 1815 بار دیگر به سلطنت فرانسه رسید، به سرعت تغییرکرد و تصویر چهرهی ماری آنتوانت با هالهی مقدّس، مزیّن و تعابیر ستایشگرانه به عمل آمد.
امّا ماری آنتوانت نه آن زن مقدّس و بزرگ مورد ادّعای سلطنتطلبان بود و نه آن زن هرجایی که دادگاه انقلاب او را به مردم معرفی کرد. او صاحب یک شخصیّت معمولی ویژهی زنان عادی بود و لذا نمیتوان او را فوقالعّاده باهوش و یا بسیار کودن نامید، ولی تاریخ برای خلق یک تراژدی تکاندهنده هرگز نیازی به یک بازیگر اصلی به عنوان قهرمان نمایش خود ندارد.
یکی از این تراژدیها و یکی از زیباترین قهرمانبازیهای ناخواستهی تاریخ، همین تراژدی ماری آنتوانت است.