بینوایان

کتاب بینوایان ، اثر بی نظیر ویکتور هوگو ، از رمان هایی که هر دفعه با خواندنش مخاطب را با حرف هایی تازه به وجد می آورد و هر بار نیز احساسات مخاطبش را بر می انگیرد . این رمان به معنای واقعی کلمه غذای کاملی برای روح است . کتابی که بدون تردید یکی از ماندگارترین رمان هایی است که در زندگی خود بتوانید بخونید . کتاب بینوایان یکی از بزرگ ترین کتاب های جهان است که در قرن 19 توسط ویکتور هوگو نوشته شد و هنوز هم بعد از گذشت سال های زیاد ، همواره در لیست بهترین کتاب های جهان است .

بینوایان با اسم Les Misérables در سال 1862 منتشر شد و خیلی زود به محبوبیت زیادی رسید و در سال های بعد فیلم ها و انیمیشن هایی از این کتاب ساخته شد . که خیلی از ایرانی ها با انیمیشن این کتاب خاطره دارند .

بینوایان

این کتاب توانسته در شبکه کتابخوانی گودریدز امتیاز 4.19 از 5 را از بیش از 700 هزار خواننده را دریافت کند .

کتاب بینوایان در سال 1862 منتشر شد یعنی زمانی که ویکتور هوگو شصت سال سن داشت و وقتی که نوشتن رمان بینوایان را به پایان رساند ، به قدری از کارش رضایت داشت که گفت : دیگر ترسی از مرگ ندارد زیرا که رسالت خود را به پایان رسانده است .

کتاب بینوایان به صورت سوم شخص تعریف می شود و ویکتور هوگو زمان را به عقب و جلو می کشد و داستان های زیادی را تعریف میکند . او هر آنچه که لازم است را درباره قرن نوزدهم بیان کرده است و شاهکار او را میتوان یک اثر تاریخی ، اجتماعی ، روانشناسانه و عاشقانه طبقه بندی کرد . نوشتن کتاب بینوایان 17 سال از عمر او را گرفت .

در مورد ویکتور هوگو نویسنده کتاب بینوایان

ویکتور ماری هوگو در 26 فوریه 1802 چشم به جهان گشود و در 22 مه 1885 چشم از جهان بست . ویکتور هوگو شاعر ، نمایشنامه نویس ، داستان نویس به سبک رومانتیسم فرانسوی بود . از معروف ترین آثار او میتوان به بینوایان ، گوژپشت نتردام ، مردی که میخندد و آخرین روز یک محکوم است اشاره کرد .

ویکتور هوگو توانسته است بالغ بر 50 اثر از خود را در زمینه های شعر ، رمان ، داستان و نمایشنامه برای خوانندگان و طرفداران بر جای بگذارد که معروف ترین اثر او همین کتاب بینوایان است .

او را در فرانسه بیشتر برای اشعارش به یاد می آورند . براساس داستان ها و رمان های ویکتور هوگو فیلم های زیادی ساخته شده است جهت اطلاع بیشتر کلیک کنید .

داستان کتاب بینوایان

در جلد اول کتاب بینوایان ، با داستان زندگی ژال والژان آشنا میشویم ، ژان والژان فقط و فقط به خاطر دزدیدن تنها یک قرص نان ، نوزده سال در زندان سپری کرده است . ژان والژان به دلیل داشتن رنگ زرد در کارت شناسایی خود نمیتواند در یک مهمان خانه ، اتاقی را اجاره کند بنابراین در خیابان میخوابد . او در این زمان با اسقفی به نام مایرل آشنا می شود و به او پناه می برد .

روند داستان از این نقطه شکل میگیرد که والژان تعدادی ظرف نقره از اسقف می دزدد و پلیس او را دستگیر میکند . او با رفتار مهربانانه اسقف مواجه می شود که دو شمعدان نقره هم به والژان می دهد و به پلیس میگوید خودم این ها را به او داده ام . اینجا همان جایی است که روند تغییر در تفکر و شخصیت ژان والژان آغاز می شود .

در نیمه های داستان شخصیت های دیگری نیز به هسته اصلی داستان اضافه می شوند مانند خانواده تناردیه و کوزت می شویم .

در بخش دوم داستان بینوایان بیشتر برای معرفی کوزت است و به صورت جدی وارد داستان می شود .

در فصل سوم کتاب ، محوریت داستان با آشنایی فردی به نام ماریوس هستیم .

بقیه داستان را خودتان با خوندنش متوجه خواهید شد و مطمئن باشید شگفت زده خواهید شد .

خلاصه ای که گفته شد تنها قسمت کمی از کتاب بینوایان بود . اتفاقات این رمان بسیار بسیار زیاد است و هر کدام به طریق خاصی شما را شگفت زده خواهد کرد .

قسمت هایی از متن کتاب

هرگز نه از دزدان بترسیم نه از آدمکشان . این ها خطرات بیرونی اند ، خطرات کوچک اند . از خودمان بترسیم . دزدان واقعی ، قضاوت های ما است ، آدمکشان واقعی نادرستی های ما هستند . مهالک بزرگ در درون مایند. چه اهمیتی دارد آنچه سر های ما را ، یا کیسه پولمان را تهدید میکند !! نیندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید میکند . (کتاب بینوایان – جلد اول )

با شرافت از دسترنج خود زیستن ، چه نعمت آسانی ! (کتاب بینوایان – جلد اول )

پیروزی واقعی جان آدمی ، فکر کردن است . (کتاب بینوایان – جلد اول )

در دنیا به نظر من هیچ کس عاقل نیست مگر زن و شوهری که یکدیگر را به اندازه پرستش دوست بدارند (کتاب بینوایان – جلد دوم )

حرف آخر اینکه ، فرصت خواندن این کتاب را به هیچ وجه از دست ندید .